۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

پیشه پدر مادری

از آنجا که شغل جد مادری مان قهوه خانه داری بوده، ما هم چندی است که این حرفه را پیش گرفته و به قهوه خانه نقل مکان کرده ایم.
لاکن ما هر کجا که باشیم، دخل و خرجمان می است و وقف خراباتیم. کاش روسای ما در این سوپر قهوه خانه درک کنند که ما اگر ننویسیم منگل می شویم!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سانسور

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

مناجات

خدایا
خیلی ممنون که در یک اردیبهشت دیگر، با ابرهای تپل خوردنی اش، مرا گذاشتی که زندگی کنم. مدتی است که بینمان همه چیز آرام است و من پر شکایت از همه چیز هم، چند وقتی است که به تو گیر نداده ام. اما خودت وکیلی بگو ببینم، اینکه صورتم درد می کند از سیلی توست؟
بفرمایید چای خدمت باشیم و رفع کدورت کنیم. خط کشیدن روی اسمت، اجازه ای است که خودت موقع خلقت صادر کرده ای. هر که خربزه می خورد، پای لرزش هم می نشیند و رو کم کنی، هیچ وقت کار خوبی نبوده است.