۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

نقاشی

برادران و خواهران عزیز رنگ پاش
این روزها وقتی که در اوج ناامیدی، در خیابان های خاکستری این شهر با حال و هوای سیم آجین اسفند پا می گذاریم، تا که چشممان به تابلوهای راهنمایی که وسط اتوبان در ارتفاع پنج متری زمین نصب شده است می افتد و سبز می بینیم، حالی به حولی می شویم.
اجرتان با آقا امام حسین! "همت"تان بلند، "حکیم"تان عریض باد!

۸ نظر:

pan گفت...

نوشته هات واقعاً جالبن و من کلی خوشم اومد
داشتم" انسولین+ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد" رو جست و جو می کردم که وبلاگ قدیمی ات باز شد و بعد اون قدر جالب بودن ابر اردیبهشت بعدی و بعد هم این جا!خیلی خوشالم که به روز نوشتی و می خوام بگم که تو این جور افکارت تنها نیستی منم به درو دیوار شهرمون نگاه می کنم منم سبزها چشمامو جلب می کنن منم حال و هوای اسفندو 1 جور دیگه می بینم منم دارم ورونیکا رو می خونم و به فکر سروتونین هستم و به فکر 1 پرواز آسمونی و خیلی چیزای دیگه!باورم نمی شه چون من امروز داشتم به همین مطالب تو(تقریباً) فکر می کردم و اون وقت اینو دیدم!موفق باشی و دعا می کنم برای همه ی اجزای سبز خاکم.

مهدی خانعلی زاده گفت...

جریانی که قرار بود حکومت را تغییر دهد، دلش به رنگپاشی خوش شده است. تبریک میگم، پیشرفت شایان توجهی است!

دوست زندانی سیاسی روز تحلیف گفت...

برادر خانعلی زاده، اگر تو هم توحش و سبعیت همفکراتو می دیدی وضعیتت زیاد بهتر نبود. این گفته ولتر هم با خودت زیاد تکرار کن: "بتازید مبادا روزگار عقل فرا رسد."

Unknown گفت...

دوست عزیز، تا دلتان بخواهد سبعیت دوستان و همفکران شما را دیده ام. یکی از دوستانم در دستان خودم جان داد.

دوست زندانی سیاسی روز تحلیف گفت...

برادر خانعلی راده
وقتی از فکر و همفکرای شما حرف می زنم فقط به خاطر جمله ای نبود که اینجا نوشتی سری هم به وبلاگت زدم.
جان گرفتن برای عقیده نامی جز جنایت ندارد چه از همفکرای من! باشند چه برادرانی که خشم مقدس شون رو بیرون می ریزند و اول می کشند و بعد می پرسند. برای دوست از دست رفته شما متاسفم ولی آیا اون همه معترضی که فریادی جز سکوت نداشتند باید با اون عتاب نماز جمعه روبه رو می شدند؟ باید بچه های 15و 16 ساله را اسلحه و باتوم می دادیم تا در بدترین شرایط بحرانی با مردم (ببخشید منافقان) اون جوری برخورد کنند؟ تریبون ها را بدیم امثال احمد خاتمی و شجونی و طائب و این ها بشن نمونه ولایت مداری؟ و ...
امیدوارم هیچ وقت خونی بر روی زمین ریخته نشه

مهدی خانعلی زاده گفت...

دوست عزیز، کدام "انسانی" را سراغ داری که از خون ریختن خوشش بیاید؟! من سراغ دارم. آنهایی که گفتند "اصاحات خون می خواهد". دوست عزیز، ما اشتباهاتمان را خیلی وقت است که پذیرفته ایم ولی شما چطور؟

دوست زندانی سیاسی روز تحلیف گفت...

آقای خانعلی زاده
هر مخالفتی با این وضعیت فلاکت بار را در دسته اصلاح طلبان! جای ندهید، اصلاح طلبان از امثال هادی غفاری را تو خودش جای دادند تا ملی مذهبی ها که شاید امثال بنده در این طیف نگنجند. ولی اگر اشتباهی پذیرفته شده یک قدم از خیلی از خشک مغزها جلوترید چه از نوع اصلاح طلب، چه سلطنت طلب و چه ولایت طلب.

دوست زندانی سیاسی روز تحلیف گفت...

صاحب بلاگ این وبلاگ رو حتما بخون
http://www.u313.blogfa.com